چند روز پیش تو میدونه ولیعصر منتظره تاکسی های خطی بودم تا برم خونه.
جلوی من یه سرباز وایساده بود. سرباز یه سیگار از تو جیبش درآوُرد و به جلوئیش گفت: آقا آتیش داری؟
آقا هه گفت: نه!
یه نفر از تو خیابون داشت رد می شد. سرباز به اون گفت: آقا آتیش داری؟
باز جواب شنید: نه!
خلاصه رو کرد به من و گفت: آقا آتیش داری؟
گفتم: آتیش ندارم، و نمیدونم چرا دنبالِ آتیشی؟
گفت: پس دنبالِ چی باشم؟
گفتم: بهشت!
نمی دونم این جمله من چه تاثیری داشت، اما از وقتی تو ماشین نشست نگاهش به من بود، تا وقتی که ماشین راه افتاد...
خلاصه من مخلص همه کسایی هستم که دنبال بهشتن.
بعضی ها می گن بهشت و جهنم دو تا راه متفاوت نیست. بلکه یه راهه، یه سمتش می ره به جهنم و یه سمتش می ره به بهشت.
حالا یه سوال پیش می یاد:
کسی که داره به سمت جهنم حرکت می کنه، واسه اینکه بره به سمت بهشت، نیاز ضروریش چیه؟
باور کردن
راستی تو چرا اسمت عوض شده
این واسه من سواله
هان هان؟!؟
قضیه رو مفصلا شفاف سازی بکن
سلام
آپه جدیدتون مبارک
راستی میخواستم بپرسم که این واژه بهشت یه مقدار کلیشه نمیشه
من که فکر میکنم با اعمالمون ساخته میشه
یا حق
:دی
سلام
به نظرم فقط کافیه ۱۸۰ درجه روش رو برگردونه و بره جلو.
:) مرسی اومدی
سلام پسرحاجی جان. اول باید از اینکه مرتب به من سر می زنی ازت تشکر کنم. دوم اینکه درباره بهشت و جهنم فکر می کنم دوتاشون یک جا هستند و اون هم توی قلب آدمهاست اگر به قلبت بدی راه بدی قلبت تبدیل به جهنم می شه پس زندگیت جهنم میشه و برای اینکه بتونی بری بهشت باید دستت رو توی دست پادشاه بهشت و جهنم بگذاری و ازش بخوای راهنماییت کنه. نظر تو چیه؟
اول بدونه بهشت و جهنم کجاست...بعدم به امید که به امیدش بگی یا علی همه بهشتین اما بعضیا مجوزشونو گم میکنن.........................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حتما باید به علائم راهنمائی جاده توجه کنه...
اما این علائم چی می تونه باشه؟
شما بگین...:)
من فقط میدونم آدم نمیشه تو جهنم بمیره تو بهشت سر در بیاره. اگه دنبال بهشتیم اول باید تو این دنیا پیداش کنیم تا اون دنیا هم درش رومون باز شه.
سلام دوست بسیار محترم .از این که به کلبه ی من سر زدین صمیمانه ممنونم .خوشحال شدم بازم از این کارا بکنین خوشحال میشم . راستی وبلاگ پر محتوا و حالبی دارین همواره موفق و موید باشین .
براتون بهترین ها رو ارزومندم
در خانه ی ما رونق اگر نیست صفا هست
با احترام و با تشکر ناهید
فکر کنم یه ادم برای اینکه بره به بهشت ... باید بره به جهنم!!!!!
سلام
وب باحالی داری
خواستی به منم سربزن
خوشحال میشم
مانده ام در کوچه های بی کسی
سنگ قبرم من را نمی سازد کسی
مرده ام خاکسترم را باد برد
بهترین ((یارم)) مرا از یاد برد
موفق باشی
یاعلی
سلام وهمه کسانی که به بهشت می روند از راه جهنم سرد می گذرند تا جهنمی ها خجالت زده نشوند
یه آدم خودآگاه یا خداآگاه که بتونه توقف رو بهش نشون بده و سمت بهشت رو بعد از اون بهش نشون بده!
با پست جدید بروزم. نظرت چیه؟
سلام حاجی!
ممنون از تذکر به جات!
فکر می کنم بهترین چیزی که لازم داره اینه که یه تجدید نظر و تامل کنه و مسیرشو عوض کنه و بخواد دیگه به راه آتیش نره....
سلام
خوبی حاجی؟
منم هم از دوستان قدیمم...
خیلی خیلی قدیم٬دوستی به قدمت تاریخ
و اما:
وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
ببخشید اسممو فراموش کردم در بالا!
هوالحی
سلام
از حضور سبزتون ممنون
به نظرم باید اول بایسته و بعد تغییر جهت بده ( البته شبیه اینو از یک نازنین در جایی خوندم )
موفق باسید
یا علی
با عرض سلام و احترام:
خدا به دادمان برسد که در اکثر مواقع در راه جهنمیم و غرورمان اجازه نمی دهد تا درک کنیم که به کجا می رویم.
وسوسه شیطان تنها بهانه ما برای فرار از فشار وجدان آگاهمان است.
خدا خیرت دهد که با لطف و بنده نوازی ات من حقیر را میهمان هنر نمایی قلم توانایت نمودی.
ایام به کام و التماس دعا
دوری دوستیهای کوچک را از بین میبرد ولی به دوستیهای بزرگ عظمت میبخشد مثل باد که یک کبریت را خاموش میکند ولی یک شعله را شعله ور تر میسازد
آگاهانه خودت را بشناس تا بتوانی خود و دیگران را عمیقاً دوست بداری
روزی که مرا بر گل رویت نظــــــر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گلهای بهار از نــــظر افـــــتاد
می خواستم از چشم تو محفوظ بمانم
کز برق نگاه تو به جانــــم شــــرر افتاد
گفتم نشـــــود راز دلـــــم فـاش ولیکن
دل خون شد و از پرده چشمم بدر افتاد
هر کس که شراب از خم چشمان تو نوشید
مخمور نگــاه تــــو شــــد و بی خــــبر افتاد
گـــنجینه اســـــرار ازل بود دل مـــن
امروز اگر پیش تو بی سیم و زر افتاد
خسرو به هوای لب شیرین تو بر خاست
برخاست ولی مثل مگس در شـکر افتاد
در این دار هستی
ما گم شدگانیم
که هر کس پی قالی خود
رج می زند...
بیدار شو
و ببین
که بلبلان آواز
برایت
چگونه سکوت را
می خوانند
اقلیم قلب من
آکنده از طراوت موسیقی شماست
وز بهر نقل نغمه ی موسیقی درون
بایست لب به لب
و سینه به سینه
سرود خواند
کو محرم سخن ؟
آهوی زیبائی!
تو سر انجام به دام دل من می آئی
و به خالی دلم حادثه می افزائی
آسمان می بارد
باد اشک او را
بر زمین می کارد
جای هر قطره ی اشک
غنچه ای می روید
و نسیم دم صبح
غنچه را می بوید
رها در زلف این آوازم امشب
ید بیضائی چون ماه دل افروز
میان جان و ذهنم دارم امشب
جهانم پر ز نقش چشم و رویش
اسیرم چون شب آویزی به کویش
نمیدانم ز چشم چرخ گردون
دمی خواهم نشست من روبرویش؟
وفای یاسمن در بوستانست
سبب ساز دلم گوئی نهانست
تَیمُن آِیه ی گل باغبانست
تبسم یا که لبخندش نشانست
دچار خلسه ای در روزگارم
الا ای شوخ چشم نازک نگارم
رهایم تو مکن زین فاقه هرگز
من از شعرم ترا چون یادگارم
بی نشان ترین نشانه ام
در گذار سخت لحظه های سخت
در برابر هجوم اینهمه شب و برهنه بودن ستاره های تر
در کنار ماه های بی هویت زمین
در فضای بی نبودن حقیقت و خلوص خاطرات و وهم
در کرانه های پستی تمام کائنات
در طلوع یک پرنده ای که مرد
در هوای خشم و دود و انزوا و غربت و سکوت
در سراسر ، آفرینش خدای بی عدالتی و سر کشی
می شود نشانه ای گذاشت بر تمام بی نشانه های پاک؟
دوباره تو ,دوباره من
دوباره یک آغوش گرم
دوباره اشک بی صدا
صدای گریه های من...
***
دوباره جنگ بوسه ها
شراب ناب لب تو
دوباره یاد قصه ها
نگاه ناباور تو...
****
دوباره لحظه های ناب
نوازش گیسوی تو...
در یک سکوت پر صدا
حرارت آغوش تو...
****
من و تو شب و هوس
طنین عشقی پر نفس
اگر که حتی بین ما...
یک فاصله است قد نفس..
نفس تو سینه حبسه حبس...!
در این غربت؛در این آشفته بازار
که هر دم میشود مکارٍ مکار
دلم گشته اسیر و دلشکسته
به مانند ترک بر روی دیوار
از این نامردمان شوم و نادان
از این بیخردان کوی و میدان
که تا روی مرا برگشته دیدند
زبان از خنجر کینه کشیدند
به یک کنج اتاق سرد و خاموش
شدم تنها تر از تنهای تنها
سکوت لحظه های من پر از تو
خداوند عزیز و خوب و دانا
خداوندا تو را دارم و هرگز
کس دیگر به آغوشم نگیرم
نگاه تلخ مردم را غمی نیست
از این پس در قفس مرغی اسیرم
مثل دشت.مثل باران.مثل رود
مثل شنهای بیابان در سکوت
*
مثل آواز قناری در قفس
مثل یک باغ بهاری پر نفس
*
مثل یک مرغ پرنده در هوا
مثل یک آهو دونده و رها
*
من تو را خواهم نه یار دیگری
بهٍ ز تو دیگر نیابم اثری
*
تو که از شهر پرستو آمدی!
از دیار گل شب بو آمدی!
*
عاشقی را مثل گلها پیشه کن
در دلت نام مرا اندیشه کن
*
من امیر شهر عشق و پاکیم
من دلیر بوسه های خاکیم
*
گر تو یک بوسه دهی کام مرا
در بغل گیری همه جان مرا
*
من به تو بالاتر از جان می دهم
هر چه می خواهی بگو آن می دهم
*
ًٌٍْْ
خاتمه گویم به تو با این بیان
ثو بمان با من بمان ...همیشه بمان
می خوام برم تو زندگی
یه باریه رو شونه هام
یه حسرت توی نگام
می خوام که باز عاشق بشم
دستای غم از زندگیم کوتاه بشه
یه بغضی هست توی صدام که وا بشه
می خوام سوار مرکب دنیا بشم
تا سایه هست از غصه ها من دور بشم
از ابرای غربت و غم جدا بشم
می خوام به بارون بگم دیگه نباره
بسه دیگه
تا کی می خواد اشکای من رو بیاره
تا غربت هست صدای غم در نیاره
می خوام عقاقیا رو
تو زندگیم باز راه بدم
سایبون رو ور دارم
تا رنگاشون کبود نشه
تا شاهد چشمام باشن
در حسرت یه پنجره
می خوام یه جام از زندگی سر بکشم
وقتی چشمام رو باز کتم
دیگه دنیا رو نبینم
توی همین شعرای مستی بمیرم
اینم برای این که حال و هوامون عوض بشه
چرا عاقل کند کاری که بعدا خود به خود گوید خودم کردم که لعنت بر خودم بادا بادا مبارک بادا
سلام دوست خوبم
ممنونم از اینکه بمن سر زدین
همه مطالب شما رو با جان و دل خوندم
وبلاگ خیلی خوب و پر محتوایی دارین
میتونم بگم با خیلی از وبلاگ هایی که تا بحال دیدم فرق داره و متفاوته
ممنونم از اینکه بمن سر زدین و باعث شدین با وبلاگ خوب شما اشنا بشم(اینو جدی میگم)
اپ کردین خبرم کنین خوشحال میشم
همیشه منتظر حضور گرم شما هستم
شاد باشید
راستی یه سوال دارم
میتونم چند تا از مطالب وبلاگتونو بردارم؟
البته برای وبلاگ نمیخوام
شاد باشید
من نمی فهمم این سیگاریا چرا یه فندکی کبریتی چیزی نمی ذارن تو جیبشون آخه
راستی چقدر با اطمینان گفتی خوب کاری کردی
فکر کنم هر کاری که کرده بود و رفته بود تو جاده جهنم باید همه رو عکسشو زود انجام بده تا بره تو جاده بهشت چون اگر دیر بجنبه ممکنه جاده یک طرفه بشه و نتونه جبران کنه .
هر جا که هست بایسته! حالا بهشت کدوم وریه؟
سخته که آدم در مورد ش بگه ولی .....
ولی هر کسی با استدلالی جهت قانع کردن خودش حرکت میکنه
ولی بعضی تبصره هایی که به کار می بریم کار رو خراب می کنه
راستی چی شد تغیر نام دادی؟
سلام
آگاهی
اول آگاه باشه که جهنم کجاست و چطوری
بعد مزایای بهشت و بدونه
بعد نظری به اعمال و رفتارش کنه .
سلام
خیلی جذاب می نویسی .
اگه دوست داری از رویاها بشنوی حرفهای جالبی برای شنیدن هست .
موفق باشی
یا علی
سلام رفییق...
بالاخره چی شد؟ راهش یکیه یا از هم جدا میشه؟ ! یه را بیشتر نیست ، اونم راهه بهشته. ولی یه تیکه مونده به آخرش یه دور برگردوون گذاشتن ،کسایی که خوابشون برده باشه مسیرو گم میکنن !...
با خدا باش تا خوابت نبره رفیق...
وقت کردی حتما بهم سر بزن ،یکم پستم طولانیه ولی همش خوندنیه... منتظرم
یا حق
سلاااااااااااام
به منم سر بزنین خوشحال میشم
خدانگهدار
راستش اونهایی که از تاریکی میخوان برن تو روشنایی زیاد حتماً عینک آفتابی میزنن.
حالا آز آتش به گلستان رفتن هم حتماً سپری چیزی میخواد
سلام
من فکر می کنم نیاز ضروریش یک همراه خوبه
همه توی این مسیر یک همراه دارن که اعمالشونه حالا اگه خوب باشه می برشون طرف بهشت
یک چیز دیگه هم لازمه معرفت به خداوند و ائمه که راه را هموار و روشن می کند
سلام دوست عزیز:
اگه کسی فقط فکرش این باشه که بره پیش خدا حتما میره بهشت.
سر بزن به ما
اگه می خوای بری سمت بهشت بسم الله
اگه از جهنم و اتشش می ترسی بسم الله
دستاتو بده به من یاری کنیم
گلهای زندگیو باهم ابیاری کنیم
بریم اونجا که شباش رنگ صبند(صبحند)
افتابش مثل سایه تو سرای مردمن(مردمند)
اگه می خوای........
اگه میخوای...........
سلام
ممنونم از حضور شما.
پایدار باشید و در پناه حق.
سلام تا حالا به این موضوع و پاسخ شما فکر نکردم ولی از اینکه به سراغم امدید متشکرم
سلام... سوال جالبیه ... من فکر می کنم راه بهشت و جهنم از هم جدا نیست یعنی همه ی آدمها دوش به دوش هم در یک مسیر واحد طی طریق می کنند منتها پایان راه برای بعضی ها بهشته برای بعضی ها جهنم... می دونی که چی می گم یعنی بستگی داره توی این راه چطور با راه و راهروان مواجهه شده باشی این تعیین کننده است که قوانین راه رو درست رعایت کنی مهم تر از همه حق همسفرها رو به جا بیاری... البته منظورم شما نوعی بود ها وگرنه که جنابعالی بهتر از من این راه رو بلدید...
بسیار زیبا بود من برای اولین بار که ازاین وب دیدن می کنم ولی بسیار جالب بود