در جستجوی آفتاب

الله نور السموات و الارض

در جستجوی آفتاب

الله نور السموات و الارض

راهنما می خوام یا نه؟

سلام

اگه خاطرتون باشه تو مطلب قبلی یه سوال طرح کرده بودم:

آیا انسان به تنهایی می تونه راه بهشت رو بشناسه و اون رو طی کنه، یا نیاز به یه راهنما داره؟

از بین کسایی که نظر داده بودن این نتایج بدست اومد:

 

رزا، همراه نور، ساعده، مگا خلاقیت، طلبه امروزی، آهو خانم، مریم، ستاره، Elli و هاجر معتقدند که یکی باید باشه که راه رو نشون بده و به انسان در پیمودن این راه کمک کنه.

 

نونا، قطره، سکوت و فاطمه و منصوره اعتقاد دارن که آدما خودشون می تونن راه رو پیدا کنند. مینا هم اینجوری نوشته: آدم باید به روح خدا تکیه کنه و بی تردید روح او در قلبهایمان جاری است.

 

مثلا فاطمه در این  ارتباط گفته:

به نظر من هیچ کس بهتر از خود آدم نمی تونه بفهمه درست میره یا اشتباه.اگه یه کاری کردم و دیدم ته دلم یکمی حالت قلقلکه که اشتباه بود، بعید نیست اشتباه باشه. و اگر بعدش شروع کردم به توجیه خودم دیگه ۱۰۰ ٪ اشتباهه.خوب این چیزیه که راجع به خودم بهش رسیدم.فکر کنم بقیه هم اینطوری باشن.

البته این نظره فاطمه یه چیزه کاملا شخصیه و ممکنه تو افراد مختلف متفاوت باشه.

 

حالا یه سوال دارم که دوست دارم نونا، قطره، سکوت، فاطمه و مینا بهش جواب بدن:

اگه انسان خودش میتونه راهش رو پیدا کنه پس ضرورت صدو بیست و چهار هزار پیامبری که از جانب خدا برای هدایت مردم تعیین شده چی بوده؟

 

شادی گفته بود که باید به علائم و تابلوهای توی راه نگاه کرد.

من معتقدم که علائم و تابلوها به تنهایی کافی نیستند. یا حداقل با این سطح آگاهی کنونی کافی نیست. یه مثال ساده:

ما هر وقت بتونیم بپذیریم که وجود تابلو های راهنمایی و رانندگی حضور پلیس راهنمایی و رانندگی رو منتفی می کنه می تونیم قبول کنیم که اگر به تابلوها و علائم زندگی توجه کنیم دیگه نیازی به راهنما نداریم.

ضمن اینکه مسئله فقط پیدا کردن راه نیست پیمودن راه هم خیلی مهمه.

 

مریم در این ارتباط به نکته خوبی اشاره کرده، اون گفته:

هر راهی یه راهنما میخواد. درسته که با تابلو و علائم و... میشه یه جورایی بعضی از راهها رو پیدا کرد اما یه راههایی هستن که راهزن دارن. کسانی در کمینن که مسافر رو به دام بکشونن. پس نیاز به یک راهنمای زنده هست که راه رو بلد باشه. علائم رو بشناسه و راهزنان رو ناکام بگذاره.

 

از بین کسایی که به سوال آیا انسان به تنهایی می تونه راه بهشت رو بشناسه و اون رو طی کنه، یا نیاز به یه راهنما داره؟ بر اساس نظرات ثبت شده تقریبا 70% گفتن که نیاز به راهنما داره و 30 % معتقدن که انسان به تنهایی می تونه  این کار را انجام بده.

بنا به گفته این 70% اگه فرض کنیم که وجود راهنما ضرویه  سوالی که پیش می یاد:

این راهنما ها در عصر کنونی کیا هستن؟ چه ویژگی هایی دارن؟ و چه جوری می تونیم بشناسیمشون؟ (یا پیداش کنیم؟)

 

اون 30% هم که می گن انسان به خودی خود می تونه راه رو پیدا کنه و طی کنه، لطفا دلایل و مثال هاشون را بیان کنن؟

من فعلا جزء اون 70% هستم از کجا معلوم اگه دلایل و مثال های خوبی بیارین ممکنه که به جمع شما بپیوندم؟

منتظرتون جواباتون هستم.....

درست میرم یا اشتباه!

اگه مطلب قبلی رو نخوندی اول اون رو بخون.

 

سلام

ممنونم از همه دوستانی که نظراتشون رو درباره مطلب قبلی دادن. تصمیم دارم تعدادی از مهمترین اون ها رو واستون بگم:

 

منصوره گفته:

نیاز ضروریش یه همراه خوبه و بعد اشاره کرده که همراه آدما اعمالشونن.

 

رزا گفته:

آگاهیش باید بالا بره. اما رزا به این اشاره نکرده که چطوری آگاهیش بره بالا؟

 

فاطمه گفته:

باید 180 درجه روش رو برگردونه و بره جلو. اما فاطمه به این اشاره نکرده که اون از کجا بفهمه که باید 180 درجه روش رو برگردونه؟

 

خزان نوشت گفته:

یه آدم واسه اینکه بره بهشت.... باید بره جهنم. شاید منظورش این بوده که راه بهشت از جهنم می گذره.

 

Elli  گفته:

من فقط می دونم، آدم نمیشه تو جهنم بمیره و تو بهشت سردربیاره. اگه دنبال بهشتیم اول باید تو این دنیا پیداش کنیم. اما Elli  نگفته که تو این دنیا به چی می گن بهشت؟

 

شادی نوشته:

باید به علائم موجود توی راه نگاه کنه.

به نظرم دست می گه. یادم می یاد که یه بار توی جاده، مسیری رو ساعت ها اشتباه رفتیم. اما فکر می کردیم که داریم درست می ریم. به اولین تابلو که رسیدیم، تازه فهمیدیم که اشتباه داریم می ریم. ماشین رو نگه داشتیم و دور زدیم و برگشتیم.

اما شادی به این موضوع اشاره نکرده که این علائم و تابلو ها تو زندگی چیا هستند؟

 

ن ق ی، طلبه امروزی، مریم و چند تای دیگه گفتن:

هر جا که هست باید بایسته.  اما این دوستا اشاره نکردن که اون از کجا بدونه که باید بایسته.

 

باغبان هم معتقده:

که باید هر جا که هست بایسته. ولی اون می گه خودش نمی تونه با یسته. باید یکی باشه که بهش یاد بده توقف کنه. اما باغبان نگفته که اون کی می تونه باشه؟

 

 همراه نور گفته:

بهشت و جهنم دوتاشون تو قلب آدماست. اگه به قلبت بدی راه بدی، قلبت تبدیل به جهنم میشه و برای اینکه بتونی بری به بهشت، باید دستت رو توی دست پادشاه بهشت و جهنم بگذاری و ازش بخوای راهنمائیت کنه. اما همراه نور نگفته که آدما چطوری می تونن دستشون رو تو دست پادشاه بهشت و جهنم بگذارن؟

 

خلاصه اینکه به نظر من، نیاز ضروریش اینه بفهمه کجا داره میره و بعد اگه دید اشتباه داره می ره  هر جایی که هست بایسته و تغییر مسیر بده.

اما سوال مهم اینجاست: 

اون از کجا بدونه که داره درست میره یا اشتباه؟

خودش می تونه اینو بفهمه ؟ یا بقول باغبان باید یکی بهش یاد بده؟

اگه نظر باغبان درسته، اون یکی کی می تونه باشه؟

یا شاید بقول شادی باید به علائم و تابلو ها نگاه کنه.

اما این علائم و تابلوها چیا هستن؟

منتظر جواباتون هستم......

 

آقا آتیش داری؟

چند روز پیش تو میدونه ولیعصر منتظره تاکسی های خطی بودم تا برم خونه.

جلوی من یه سرباز وایساده بود. سرباز یه سیگار از تو جیبش درآوُرد و به جلوئیش گفت: آقا آتیش داری؟

آقا هه گفت: نه!

یه نفر از تو خیابون داشت رد می شد. سرباز به اون گفت: آقا آتیش داری؟

باز جواب شنید: نه! 

خلاصه رو کرد به من و  گفت: آقا آتیش داری؟

گفتم: آتیش ندارم، و نمیدونم چرا دنبالِ آتیشی؟

گفت: پس دنبالِ چی باشم؟

گفتم: بهشت!

نمی دونم این جمله من چه تاثیری داشت، اما از وقتی تو ماشین نشست نگاهش به من بود، تا وقتی که ماشین راه افتاد...

خلاصه من مخلص همه کسایی هستم که دنبال بهشتن.

بعضی ها می گن بهشت و جهنم دو تا راه متفاوت نیست. بلکه یه راهه، یه سمتش می ره به جهنم و یه سمتش می ره به بهشت.

حالا یه سوال پیش می یاد:

کسی که داره به سمت جهنم حرکت می کنه، واسه اینکه بره به سمت بهشت، نیاز ضروریش چیه؟

خواستن یا نیاز ضروری داشتن

سلام

تا حالا شده تو خونَتون در حین انجام کاری احساس کنید که تشنَتونه و برید یخچال رو باز کنید و آب بخورید.
یا تا حالا شده تو یه ظهر تابستون به خونه برسین، اونقدر تشنتونه که اولین کاری که می کنین سراغ یخچال می رین و یه بطری آب برمی دارین و یه ضرب می کشید بالا !...
یه حالتِ دیگه هم هست، تا حالا تجربه پیاده روی تو کویر رو داشتین. چند ساعت بدون آب تو کویر راه رفته باشی و آفتاب به وسط سرت تابیده باشه. می دونی چه اتفاقی می افته! دهنت اونقدر خشک می شه که لبات به هم می چسبه، راحت نمی تونی دهنت رو باز کنی، آب دهنت رو نمی تونی قورت بدی. اونقدر تشنته که تموم سلول های بدنت آب می خوان. همه با هم!
یه وقت تو خونه نشستیم آب می خوایم، یه جا از راه می رسیم آب می خوایم و یه جا تو کویر آب می خوایم.
تو هر سه احساس تشنگی می کنیم ولی اولی کجا و آخری کجا.
تو حالت سوم ما آب نمی خوایم، بلکه آب نیاز ضروری مونه. اگه آب نباشه ما هم نیستیم.
تو زندگی هم بعضی چیزها رو می خوایم و بعضی چیزها نیاز ضروری مونه.
راستی بین خواستن و نیاز ضروری داشتن چه تفاوتی وجود داره؟

روش جدید آموزش زبان خارجی

۲ماه قبل یک دختر ۲۶ ساله انگلیسی برای گذراندن تعطیلات به کشور اسپانیا سفر کرده بود از فراز یک صخره سقوط کرد که بر اثر این سانحه به کما رفت. پزشکان اسپانیایی برای نجات جان این دختر مجبور شدند در یک عمل حساس یک تکه استخوان از داخل مغز او خارج کنند.

این دختر دیروز بعد از ۲ماه که از وقوع حادثه می گذشت از حالت کما بیرون آمد و به زبان اسپانیولی درخواست کمک کرد .این دختر در حالی به زبان اسپانیولی صحبت می کند که قبل از سفر به اسپانیا حتی یک کلمه اسپانیولی هم بلد نبوده!!!!!!!!!!!!

منبع : همشهری

دمای خورشید

دمای مرکز خورشید چیزی حدود ۱۵ میلیون درجه سانتیگراد است .

وجالب است بدانید که اگر دانه ای شن با همین حرارت در زمین وجود داشته باشد همه چیز را تا شعاع صد کیلومتر می سوزاند!!!!

منبع:همشهری

بیدار شدن زن آمریکایی بعد از هفت سال

ایسکانیوز : کریستا لیلی – زن 42 ساله آمریکایی – پس از 7 سال ، سرانجام از خواب بیدار شد و چشمانش را روی زندگی دوباره گشود.
به گزارش روز پنج شنبه گروه حوادث ایسکانیوز، کریستا، نوامبر 2000 میلادی در کلرادو اسپرینگ آمریکا به خواب عمیقی رفت که پزشکان به آن حالت نباتی می گویند.
او در این 7 سال چهار بار بیدار شد اما بدون گفتن کلامی دوباره به حالت نباتی برگشت.
این زن سرانجام دیروز به هوشیاری رسید و نخستین جمله ای که گفت این بود: "حالم خوب است دخترم".
دکتر راندال بجورک روانپزشک که زن اسراسر آمیز را تحت نظر داشت می گوید: هنوز راز اصلی بیداری کامل کریستا مشخص نیست اما می توان گفت که این چیزی شبیه معجزه است.
او این هفت سال بغرنج با شلنگ تغذیه می شد و حالا بدون هیچ مشکلی حتی می تواند یک کیک بزرگ بخورد. تنها مشکل اساسی بیمار من امروز این است که خیلی از جمله های روزمره را فراموش کرده و نمی تواند به خوبی حرف بزند. او لکنت زبان گرفته و امیدوارم با تمرین و گفتار درمانی خیلی زود خوب شود. گزارش ایسکانیوز می افزاید: حالت نباتی به کما شباهت زیادی دارد با این تفاوت که چشمان بیمار باز است، اما نسبت به محیط پیرامون آگاهی ندارد.